شکایت

شده تا به حالا مجذوب شخصيت يه كسي بشيد؟وقتي كه اون صحبت مي كنه شما با تمام وجودتون به حرف هاش گوش مي ديد ،به فكرها و عقايدش توجه مي كنيد ،به تك تك كلمه هايي كه به زبون آورده فكر مي كنيد ،دنبال اين هست شکایت...

دیروز وقتی تو اتاق کارم نشسته بودم همکار خدمات اداره اومد توی اتاق و با تلفن اداره به فامیل شون زنگ زد و خوش و بش کرد. من هم نسبت به مساله بیت المال حساس هستم و وقتی می دونم که پول تلفن و ... با پول ا شکایت...

این قدر در حالت انزجار هستم که مثل یه بمبی هستم که منتظر منفجر شدن هست. به هر طرف که نگاه می کنم جامعه مان را پر از زشتی، پلیدی، ریا و صفت های ناپسند می بینم و از اینکه کاری از دستم برنمی آید خونم به شکایت...

I want to lea swim. It is difficult to some extent and need exercise.tomorrow is my third session. I use all of my energy for leaing .it's difficult for me going the swimming pool at  afteoon because it's very hot.I hope to lea swim.

شکایت...

now is the first month of summer.I can see the grain field and farms from my room's window.the sky is blue and calm.the breeze passes throuth the trees and kiss my face. the leafes are dancing.my God is created very beautiful landscapes

شکایت...

The power is cut off today. I was editing my photo with photoshop and didn't save it. So when the power broke down, my computer was shut off and I lost my program.I have to  start another time from beginning

شکایت...

sometimes you think that if you spend money,you can ea what you want but reality is that because people haven't enough skill can't do your work good. they work only for money. quality and result isn't important for them

شکایت...

هر روز باید یه چیز تازه یاد گرفت که می تونه هر چیزی باشه  حتی چند تا لغت انگلیسی جدید!

لغات انگلیسی جدیدی که امروز یاد گرفتم:

scrim  ترسناک

verbose عمیق

replicate  تکثیر کردن

snap ضربه ناگهانی و محکم

subtle  نامحسوس

hint اشاره کردن

sigh  آه

trigger  ماشه

vanish  از بین رفتن

inflate  پر از باد کردن

شکایت...

یه شب یلدای دیگه اومد. نمی دونم سال بعد این موقع باز هم هستم که پست بگذارم یا نه ولی مهم نیست . مهم همین روزهاست. همین روزهای با هم بودن ، در کنار هم بودن، داشتن تن سالم و لب خندون. مهم نیست در آینده شکایت...

دوباره حالم گرفته شد. از بی انصافی ها، تبعیض ها !

وقتی که با خبر می شوم که هر کسی به فکر منافع خودش هست. وقتی که به راحتی نمیشه با کسی حرف زد. یعنی باید بترسیم که این فرد دوست ماست یا دشمن مون.

وقتی که پای منافع در میون هست و بقیه نباید باخبر بشوند که مبادا به آنها هم منفعتی برسد،از پنهان کاری ها متفرم.

خدایا چرا نمیشه صاف و صادق زندگی کرد. چرا نمی شه همه چیز و همه کارمون برای همه آشکار باشه.

آدمیزاد عجب موجود پیچیده ایه!

شکایت...